بارسلون شهری که به راحتی عاشقش شدم
سفر دوازده روزه مون به اسپانیا را بالاخره بعد از کلی دردسر هماهنگی مرخصی هر 4 نفره مون برای شهرهای بارسلون، یکی از جزایر قناری ( تنریف ) و مادرید برنامه ریزی کردیم.
توضیحات: قبل از شروع خوندن این سفرنامه من چند تا نکته رو خدمتتون بگم:
- آنچه در این سفرنامه می خوانید مربوط به سفر اسپانیا و شهر بارسلون، جزایر قناری و مادرید خواهد بود.
- عکسهایی که در این سفرنامه خواهید دید با گوشی موبایل و برنامه B612 و همچنین یک دوربین عکاسی حرفه ای تر گرفته شده و به همین دلیل بعضا کیفیت و رنگ متفاوتی دارند.
- من در حین سفر قصد نوشتن سفرنامه نداشتم و به همین دلیل عکسها و سوژه های بهتری می شد گرفت که من از دست دادم یا خودمون تو تصاویر بودیم و مجبور شدم حذف کنم.
- در پایان سفرنامه (قسمت دوم) هم یک تجربه ناخوشایند که تو این سفر داشتیم رو براتون به اشتراک گذاشتم و توصیه می کنم بخونید که اگر گیر افتادید پیگیری کنید.
ما دو تا زوج همسفر بودیم که ویزا رو دادیم به یکی از آژانسهای مسافرتی و بقیه برنامه با خودمون بود. روند گرفتن ویزا از سفارت اسپانیا رو از سایتها میتونید پیدا کنید فقط اینکه همه مدارک لازم باید به زبان اسپانیایی ترجمه میشد. تا اون زمان که ما اقدام کردیم اینجوری بود که اگر خودتون میخواین برا ویزا اقدام کنید از صبح خیلی زود باید در سفارت باشید اینجوری که من متوجه شدم بعد از راه انداختن کار اونهایی که با آژانس ها اقدام کردند نوبت به چند نفری از مراجعات حضوری هم میرسید. خیلی برای گرفتن ویزا توسط آژانس یا اقدام خودمون مردد بودیم و با اینکه همه مدارکمون کامل بود تصمیم گرفتیم ریسک نکنیم و چون شنگن اولمون هست بدیم یه آژانس اقدام کنه. در نهایت ما به این نتیجه رسیدیم که اگر قرار هست دفعه بعد خودمون اقدام کنیم برای ما که ساکن تهران نیستیم از قبل از عید برای تابستون اقدام کنیم که هم وقت کافی برای تحقیق و تهیه و ترجمه مدارک داشته باشیم و هم نوبت ها خلوت تر هست نسبت به تابستون.
سئوالاتی که از ما در مصاحبه سفارت اسپانیا پرسیدند بیشترش به نظر میومد دابل چک از مدارک ارائه شده ای بود که دست مامور گذرنامه بود واز این قرار بود:
- شغل و تولیدات کارخانه ای که گواهی شغلیمون رو برده بودیم.
- مانده حساب
- مالکیت 6 دانگ مسکن که مدارکش رو داده بودیم
- تاریخ رفت و برگشت
- شهرها و هتل های ارائه شده
- مبلغ حقوق
- علت انتخاب اسپانیا
- چندمین اقدام برای شنگن
- تا حالا چه کشورهایی سفر کردید
راستی همه سئوالها هم فارسی پرسیده میشه و ما هم علی رغم اینکه ده دوازده تا سفر تو پاسمون خورده بود اما هیچ کدوم شینگن نبود. خیلی هم علاقه مند بودند مدارک دسته بندی شده و مرتب تقدیم گردد.
از زمان مصاحبه تا پاسخ ویزا 3 هفته طول کشید البته ظاهرا چون شلوغ بود و بطور طبیعی باید دو هفته ای میومد.
سفر ما شهریور ماه 96 از تهران به بارسلون با پرواز ماهان بود که تازه از اول تیر ماه راه اندازی شده بود و قبل از اون حتمن باید با پرواز خارجی و توقف در یکی از کشورهای قطر یا ترکیه ... و صرف وقت و هزینه بیشتر صورت می گرفت.
پرواز ما 6 صبح از ایران بود و به وقت محلی 9:30 صبح بارسلون بودیم که با اختلاف دو ساعت و نیم که اونا از ما عقب تر بودند حدود 5 ساعت و نیم پرواز داشتیم. اینم بگم که هم رفت و هم برگشت پرواز تقریبا نصفه نیمه پر بود و میشد راحت رو صندلیهای خالی خوابید. پذیرایی هم در هواپیما دو سه وعده در مسیر انجام شد.
من سعی میکنم علاوه بر گزارش جاهایی که دیدم، هزینه هایی رو که به یاد دارم هم در جدولی لیست کنم هر روز. البته بیشتر از اینها قطعا بوده و من چون مدتی بعد از سفر شروع به نوشتن کردم خاطرم نمونده.
بعد از ورود به بارسلون و منتظر ماندن در صف ورود گذرنامه، پلیس بارسلون چند تا سئوال پرسید مثل اینکه از کجا امدید و چند روز خواهید ماند و چه شهرهایی قراره برید.عکس العمل پلیسها بعد از اینکه میشنیدند قراره تنریف (جزایر قناری) هم بریم جالب بود .. لبخندی همراه با تعجب و احترام بیشتر.
بارهامون رو گرفتیم و اونطور که شنیده بودیم میتونستیم با اتوبوسهایی به نام Aero Bus که آبی رنگ هم بودند از فرودگاه به مرکز شهر بریم. با توجه به آدرس هتل میدونستیم که تا نزدیکاش میره و بعدش هم میشه یه تاکسی گرفت. تو خود سالن فرودگاه نشونه ای پیدا نکردیم که بشه بلیط این اتوبوسها رو تهیه کرد.ولی بیرون از سالن انتهای سمت راست میشد اتوبوسها رو پیدا کرد. تعداد زیادی از مسافرهای یک یا دو نفره هم داشتن سوار میشدن. اونجا متوجه شدیم بلیطش رو که از خود متصدی می شد تهیه کرد نفری 5.5 یورو هست و برا ما که چهار نفر بودیم نسبت به تاکسی بصرفه نبود. ولی اگه تنها سفر می کنید حتما پیشنهاد میشه. تاکسی از فرودگاه تا هتل که تو خیابون پارالل بود 27 یورو شد.
هزینه | مقدار | تعداد |
تاکسی فرودگاه به هتل | 27 یورو | 4 نفر |
Aero Bus | 5.5 یورو | 1 نفر |
مالیات هتل | 2.5 یورو | 1 شب برای هر 1 اتاق |
دیپوزیت هتل | 50 یورو | در پایان اقامت بازگردانده خواهد شد |
Aero Bus
بعد از رسیدن به هتل متوجه شدیم تا تحویل اتاق که ساعت 3 بعداز ظهر است دو سه ساعتی وقت داریم و می تونیم بریم کنکاش اطراف هتل: ساکها رو گذاشتیم و از سمت چپ هتل راه افتادیم.اطراف هتل پر از مغازه و خوراکی فروشی بود که روحمون رو شاد کرد.همینطور قدم میزدیم و از دیدن معماری متفاوت خیابونهای اروپا لذت می بردیم هوا به غایت عالی و مناسب و فرح بخش بود. بعد حدود یه ربع به میدانی رسیدیم با یه مرکز خرید گرد نارنجی چند طبقه به نام Arenas de Barcelona که مثل اینکه قبلا سالن گاوبازی بوده.
عکس 2
طبقه زیر همکف یه هایپراستار خیلی بزرگ داشت که میشد هر نوع خوراکی و میوه و نوشیدنی رو با قیمتهایی مناسب تر از سوپرمارکت های بیرون تهیه کرد. طبقات دیگه هم نمایندگی مارک های معروف مثل منگو و Desigual که برند انصافا شیک و معروف و البته گرون اسپانیایی هست رو میشد پیدا کرد (در طول سفر خیلی تلاش کردم یه چیزی ازش بخرم ولی نشد که نشد ).از رو سقف مرکز خرید هم خیلی ها برای تماشا ی شهر می رفتند.قدری خرید کردیم و ناهار را در همان فوت کورت مرکز خرید خوردیم
عکس 2A: خوراکیجات مرکز خرید
به هتل برگشتیم و هر اتاق 50 یورو برای دیپوزیت ازمون گرفتند که روز آخر مالیات رو ازش کم کردند و بقیه رو برگردوندند. مالیات هم شبی 2.5 یورو برای هر اتاق بود.
عکس 3: ناهار فوت کورت مرکز خرید
خیابان لارامبلا
اتاق هتل تقریبا کوچک، ولی کتری برقی داشت خدا رو شکر.بار با هزینه مسافر و یخچال و گاوصندوق رایگان هم تو اتاق بود. موقعیت مکانی هتل خیلی خوب بود .بعد از عوض کردن لباسها و قدری استراحت با توجه به گوگل مپ و مپس می ، مسیر یابی کردیم و متوجه شدیم تو فاصله ده پانزده دقیقه قدم زدن از سمت راست هتل می تونیم به خیابون معروف لارامبلا که یه جورایی مث شانزلیزه میدونستنش برسیم.
عکس 3 نمایی از خیابان لارامبلا
تو این خیابون کلی توریست میاد واسه قدم زدن و سرتاسر مسیر هم کافه و رستوران بود و هنرمندایی که نقاشی هاشون رو میفروختن و سوغاتی فروشی و البته سرگرمی هایی که ادمهایی با اشکال عجیب و غریب برات فراهم کرده بودند و میشد با پرداخت یکی دو یورو باهاشون عکس گرفت .
عکس 4هنرمندان خیابان لارامبلا
عکس 5هنرمندان خیابان لارامبلا
کوچه های فرعی منتهی به خیابون لارامبلا بسیار دیدنی و با معماری شگفت انگیز قرون وسطی میتونست مدتها سرگرمت کنه.
عکس 6: کوچه های بارسلون
میشد ساعتها تو این خیابونها و کوچه ها گم شد و لذت برد و خسته نشد...
عکس 6: آثار هنرمندان در خیابان لارامبلا
همین خیابونها ست که ادم رو عاشق خودش می کنه، روحت رو نوازش میده، باد میپیچه لای موهات و تو رو بلند میکنه رقصان رقصان می بره تو رویاها تو کوچه ها به پرواز در میای.... انتهای خیابون لارامبلا میرسه به میدون کریستف کلمپ و بندرگاه.
عکس 7 : میدان کریستف کلمپ
عکس A7 : اطراف میدان کریستف کلمپ
عکس 8 : بندرگاه
در حال قدم زدن بودیم و ساعت از دستمون در رفته بود و هوا هم همچنان روشن بود که در کمال تعجب دیدیم ساعت نه و نیم شب هست و تازه خورشید داره غروب می کنه. کنار بندرگاه هم یه مرکز خرید دیگه بود و کلی برند داخلش که ما فقط یه دور 5-6 دقیقه ای توش زدیم اخه داشت می بست. به محض تاریک شدن هوا کلی دست فروش که تقریبا همه سیاه پوست بودن تو بندرگاه جمع شدند که اجناس چینی می فروختن و چقدر هم ساکت و مظلوم وایساده بودن و برعکس دست فروشهایی تو ایران یا کشورهای دیگه دیده بودم اصلا نه تبلیغ و نه اصرار به خرید داشتند. شاید بشه یه سوغاتی هایی تو اجناسشون پیدا کرد ولی در کل اسپانیا همین نوع دست فروشها و دقیقا با همین نوع اجناس رو میشه پیدا کرد.
حدود ساعت ده یازده شب بود که قدم زنان و با کلی خورسندی به هتل برگشتیم و سالاد الویه ای که از ایران خریده بودیم رو دور هم خوردیم. معمولا در همه سفرها مقداری غذای کنسروی یا آماده همراه می بریم برای روز اول ورود که هم خسته هستیم و هم ناآشنا.راستی دو تا اتاق دیوار به دیوار بهمون داده بودند و مرتب در حال رفت و آمد بودیم. اینم بگم که اتاقها دمپایی نداشت و نه در هتل و نه در هیچ کجای دیگه هم توالت ها آب ندارد و من که نتونستم با این موضوع کنار بیام همیشه یه لیوان تو کیفم بود به همین منظور. من هنوز نمیفهمم وقتی سرویس های بهداشتی دارای دسشویی و آب برای شستن دستها هست چرا توالت ها باید بدون آب باشه ... و اصن اگه قراره توالت آب نداشته باشه و از دستمال توالت استفاده بشه خوب چه نیازی به دست شستن و آب دسشویی هست.اخه اون که واجبتره....من که سر در نیاوردم
تو برآورد اولیه مون از مغازه ها من و فاطمه ذوق زده شده بودیم که قیمتها مناسب بود برای خرید و منتظر فردا بودیم که با خیال راحت بپریم تو مغازه های پوشاک و خودمون رو سیراب کنیم مثلا لباسهای برند مانگو و زارا که تو ایران 200-300 بود رو میشد با یک سوم قیمت ایران خرید .... دل تو دلمون نبود و با قلبی آکنده از رویاهای فراوان به خواب رفتیم. اینم بگم که من کم کم متوجه شدم این دو تا برند که تو ایران برا خودشون خیلی دلبری می کنن تو اسپانیا که خواستگاه این برندا هست خیلی هم مالی نیستن مثلا نسبت به دسیگوال ولی به هر حال ما ایرانی بودیم و ذوق زده به خواب رفتیم. هر چی میخوام تو سفرها باجنبه باشم و قید خرید رو بزنم و فقط از خود سفر لذت ببرم اما دلم راضی نمی شه... نصف لذت سفر به خرید هست واسه من. تنها سفری که هیچی نخریدم مالزی بود که هنوز داغش به دلم مونده.
خلاصه صبح شد و برا خوردن صبحانه رفتیم و من کلی با صبحانه اش حال کردم. همه اش کاربردی بود و قابل خوردن به ذائقه من. هر چی که می خواستی بود. بعضی هتل ها مثلا تو آسیای شرقی میز سه برابر می چینن ولی به زور میشه صبحانه باب میلت رو توش انتخاب کنی.
عکس 9 : صبحانه هتل
بعد از صبحانه تصمیم گرفتیم بریم ورزشگاه نیوکمپ بارسلون یعنی جایی که بزرگترین فوتبالیست های دنیا مثل مسی و پی کی و .... بازی میکن. من که از ایران لباس ورزشی آبی اناری بارسلون رو خریده بودم با ذوق و شوق پوشیدم و کلاه ورزشی جیگریم هم سرم گذاشتم و رفتیم به سمت مترو برای خرید بلیط های ده سفره مترو که از همه اش به صرفه تر بود. با هر بلیط میشد چند نفر استفاده کنند و ما هم دو تا ده سفره گرفتیم یکی برا من و محمود و یکی هم برا فاطمه و امیر. قیمت بلیط ده سفره ده یورو بود .
عکس 10: نقشه مترو بارسلون
عکس 11: مترو بارسلون
ورزشگاه نیوکمپ بارسلون
با مترو رفتیم ایستگاه نیو کمپ پیاده شدیم و البته از این نقشه مترو که از یکی از سفرنامه های هموطنامون (نیما علایی) سیو کرده بودم تو گوشیم هم استفاده خوبی کردیم. ایستگاه ورزشگاه از مترو که اومدیم تو خیابون نمایندگی منگو روبرومون داشت دلبری می کرد که من نگاه محبت آمیزی بهش کردم و بهش قول دادم برگشتن از ورزشگاه حتمن از خجالتش در میام و سر قولم هم وایسادم. زمانی که ما رفتیم ورزشگاه نیم فصل بود و ورزشگاه در حال تعویض چمن و مسی عزیز هم رفته بود عروسی کنه. بازدید از ورزشگاه خودش یه تور هست که برا ورود به ورزشگاه و موزه هم میشد اینترنتی بلیط خرید که ارزونتر هم بود و هم میشد مثل ما رفت تو صف . بلیط هر نفر26 یا 27 یورو بود.
عکس 12 : ورودی ورزشگاه
یه ماشینهایی هم کنار صف بود که با انداختن سکه دو یورویی بهت سکه های ضرب شده با تصاویر مسی و نیمار و خود ورزشگاه به انتخاب خودتون میداد. برای سوغاتی و یادگاری چیز بدی نیست ما هم چند تا گرفتیم. لباس خود تیم رو هم میفروختن 90 یورو اگه تمایل داشتید.
عکس 13: سکه های ورزشگاه
در بدو ورود تو جایگاههای مخصوص چند تایی عکس ازمون گرفتند که در انتها و موقع خروج به شکل یه دفترچه بهت میفروشن و با فوتوشاپ بازیکن های تیم رو دور ورت می چینن. اگه نمیخواین واسه عکس هزینه کنید الکی تو صف عکس وقتتون رو تلف نکنید یادمه قیمت عکس ها حدود 120-130 هزار تومنی می شد که ما نخریدیم.
عکس 14: کاپهای قهرمانی
عکس 15: نمایی از ورزشگاه
ورود به ورزشگاه شامل بازدید از موزه و افتخارات و لباسهای بازیکنان معروف و جامهای متعدد که برنده شده بودند و نمایش بهترین گلهاشون و .... بود که جمعیت زیادی همزمان در حال بازدید و عکاسی هستن و ما هم لای جمعیت وول می خوردیم. بعد هم که وارد سکوهای ورزشگاه شدیم و تصور کردیم که در حال تماشای پرهیجانترین بازی جهان یعنی تیم بارسلون و رئال مادرید هستیم که البته تراکتورها تو زمین در حال تعویض چمن بودند و جمعیت فراوانی در حال تماشای تراکتورها بالاخره همین ورود به ورزشگاه که برای زنها ممنوع هست تو ایران، برای من و فاطمه خوشایند بود تو اسپانیا.
عکس 16: ورزشگاه نیوکمپ در حال تعویض چمن
عکس 17: عکس کفش طلا
عکس 18: بازدیدکنندگان از مدرسه
بعد هم وارد میکسد زون و رختکن بازیکن ها شدیم و در انتها فروشگاه نیوکمپ که هم میشد یادگاری ازش خرید ... حتی چمن های بسته بندی شده زمین هم 5 یورو به فروش می رسید.
عکس 19: میکسد زون
عکس 20: نمایی دیگر از ورزشگاه در حال تعمیر
بازدید از ورزشگاه زمانبر هست و وقتی وارد شدی کمتر از 3 – 4 ساعت نمی شه جمعش کرد.
عکس 21: چمن های فروشی
بعد از بیرون اومدن از ورزشگاه دیگه عصر شده بود و ما رفتیم مک دونالد و ناهار خوردیم که جمعش برا 4 نفرمون 26 یورو شد.
دوباره با مترو برگشتیم هتل و یه استراحتی کردیم که شب بریم خیابون لارامبلا بازم قدم بزنیم. اینقدر این خیابون حس خوبی بهم میداد که دوست داشتم هر شب برم تو این خیابون و کوچه پس کوچه هاش قدم بزنم.
هزینه | مبلغ | تعداد |
ورودی ورزشگاه نیوکمپ | 26 یورو | 1 نفر |
سکه های فوتبالیست ها | 2 یورو | هر کدام |
بلوز ورزشی آبی اناری بارسلون | 90 یورو | 1 عدد |
ناهار مک دونالد | 26 یورو | 4 نفر |
چمن های بسته بندی شده زمین | 5 یورو | 1 بسته |
تو راه برگشت آب و چیپس خریدیم 6 یورو شد و یه استراحتی کردیم تو هتل و شب در حال قدم زدن تو لارامبلا بودیم که یه پسر جوون صدامون کرد و ابراز خوشحالی کرد از دیدن ایرانی های هموطن. ظاهرا دکترای حقوق می خوند و اسمش حامد بارسلون بود به قول خودش ما ایرانی خیلی کم دیدیم و اونم همین نظر رو داشت و می گفت تازگی ها بیشتر شده و چند تا سوال ازش کردیم و راهنماییمون کرد وخیلی هم خوش صحبت بود. مثل اینکه هر شب همون دور ور بود و به ازا معرفی مسافرا به کافه ها و رستورانهای معروف اونجا پورسانت می گرفت.
عکس 23: خیابان لارامبلا
هزینه | مبلغ | تعداد |
آب و چیپس | 6 یورو |
|
روز سوم:
" پارک گوئل"
"کاسا بتلو" و " کازا میلا"
"کلیسای ساگرادا فامیلا"
امروز روز شلوغی رو پیش رو داشتیم. یکی از جاهایی که همه مسافرا میرن دیدن آثار معمار بزرگ اسپانیایی گائودی" هست که معروفترینش " کلیسای ساگرادا فامیلا" هست. ما قصد داشتیم روز اول بریم ولی بلیطش رو باید آنلاین خرید و همه رسپشن ها این کار رو براتون تو هتل انجام میدند ولی روز اول پر بود و ما برای فرداش بلیط رو اینترنتی خریدیم نفری17 یورو. ساعت بازدید ما 6 بعداز ظهر بود.بنابراین ما صبح که زدیم بیرون اول رفتیم " پارک گوئل" که اونم از آثار آقای گائودی بود. که ورودیش مجانی بود ولی برای بازدید بعضی قسمتاش باید از قبل بلیط اینترنتی می خریدی که سر ساعت خودت بیای و ما نخریده بودیم ولی تونسیتیم قسمتهای دیگه اش رو ببینیم... یکی از بهترین جاهایی که حتما توصیه می کنم برید همین پارک گوئل هست.. خیلی زیبا خیلی جذاب خیلی دوست داشتنی خیلی متفاوت خیلی اسپانیا خیلی خارجی هست در یک کلام . مثل بهشته. گوشه گوشه این باغ صدای موزیسین های دوره گردی میاد که از کشورهای مختلف ساز خودشون رو می نوازن و میتونید لذت ببرید و بهشون پول بدید. یه نفر هم که شاید ایرانی بود سنتور میزد. شنیدن صدای موسیقی و قدم زدن تو فضای رویایی این پارک بی نهایت روح رو جلا میده..کلی میشه تو این پارک عکس گرفت که هر وقت دوباره ببینیدشون دلتون رو قلقلک بده. یه ساز عجیب بود به اسم "هنگ درام " که صداش از بهشت میومد واقعا...مبهوتش شده بودیم من و فاطمه... و البته فاطمه این ساز رو میشناخت از قبل.
عکس 25: مسیر پارک گوئل
عکس 26: مسیر پارک گوئل
عکس 28: پارک گوئل
عکس 29: پارک گوئل
عکس 31: پارک گوئل
عکس 31: نیازمند خلاق
دو تا ساختمون دیگه هم از آثار آقای گائودی میشه دید به اسمهای "کاسا بتلو" و " کازا میلا" که سر راهمون از اونها هم بازدید کردیم... اصلا هم فکر نکنید که به مغازه های اطرافش سر زدیم و از محمود و امیر غر شنیدیم ها...اصلا.
آثار گائودی به خاطر ساختار شکن بودنش طرفدارهای زیادی داره. که بیشترشون با اینکه ورودی های بالایی دارن از بیرون جذاب تر و دیدینی تر هستن .مثلا فکر کنم ورودی کاسابتلو نفری 23 یورو بود . بنظر میاد که داخل خانه های گائودی خیلی ارز ش هزینه صرف کردن و وقت گذاشتن رو نداره. معماری بیرون این آثار خیلی جذاب تر و دیدنی تر هست. ما هم به همین خاطر این دو تا ساختمون رو مثل اکثر بازدید کنندگان از بیرون دیدیم.
عکس 32: کاسا بتلو
عکس 33: کازا میلا
تو همون خیابون که این دو تا ساختمون "کاسا بتلو" و " کازا میلا" هستن یه رستوران به اسم" تاپاس تاپاس "هست که رفتیم اونجا ناهار خوردیم. تاپاس اسم غذاهای شبیه میان وعده با مزه های مختلف هست. از نظر من خوشتون میاد حتما امتحان کنید. در حال خوردن تاپاس بودیم که بارون گرفت و بعد نیم ساعت قطع شد. قیمتش هم توی عکس از منو مشخص هست. من خودم اسم این رستوران رو تو یه سفر نامه دیگه دیده بودم و اتفاقی سر از همینجا درآوردیم ما هم.
عکس 34: منو و صورتحساب رستوران تاپاس تاپاس
عکس 36: غذاهای رستوران تاپاس تاپاس
ساگرادافامیلا
بعد از خوردن تاپاس رفتیم به سمت ساگرادافامیلای معروف. دیگه توصیفش رو به عهده خودتون می ذارم. ولی به جرات میشه گفت قوی ترین نماد بارسلون هست.
عکس 37: ساگرادا فامیلا
باشکوه و شگفت انگیز هست فی الواقع و با اینکه هنوز هم در حال ساخت هست هزینه تکمیل ساخت رو از همین بلیط فروشی هاش که البته بسیار هم پربازدید هست در میاره.
عکس 38: ساگرادا فامیلا
پنجره های رنگیش منو یاد مسجد نصیرالملک شیراز خودمون می ا نداخت ...
عکس 39: ساگرادا فامیلا
عکس 40: ساگرادا فامیلا
دو سه ساعتی هم صرف بازدید از این مکان بیادماندنی شد ... در قسمت خروجی هم فروشگاه مربوط به همین بنا رو داره که می شه توش سوغاتی و یادگاری خرید. ما هم در نهایت پس از کلی عکاسی به هتل بازگشتیم. شب هم طبق معمول پیاده روی تو خیابون لارامبلای دوست داشتنی.
هزینه | مقدار | تعداد |
ورودی ساگرادا | .... یورو | 1 نفر |
تاپاس | 16.45 یورو | 4 نفر |
روز چهارم:
"موزه پیکاسو"
"ساحل بارسنولتا "
"بلندی های مونجوییک"
با تاکسی رفتیم موزه پیکاسو چون نزدیک بود ارزش نداشت با مترو بریم. هزینه تاکسیمون 8 یورو شد برا 4 نفر. قدم زدن تو کوچه پس کوچه های اغوا کننده مسیر منتهی به موزه و صدای موسیقی دوره گردای نوازنده که درب موزه در حال نواختن بودن حسی شبیه به راه رفتن رو ابرها و دوران قرون وسطی برام داشت حس میکردم بیوزن و سبک بال یه جایی تو فضا معلق هستم و زمان به عقب برگشته.
عکس 42:فضای داخلی موزه پیکاسو
عکس 43:فضای داخلی موزه پیکاسو
صف بلیط کمی شلوغ بود و نفری 11 یورو ورودیش بود.جالب اینکه هیچ یک از مامورین موزه یک کلمه حتی یک کلمه هم انگلیسی نمیدونستن و خیلی ریلکس با ما اسپنیش حرف میزدن... کلا به خاطر شباهت ظاهری ما با اسپانیایی ها به هیچ وجه حدس نمیزدن که خارجی هستیم و کلا اسپنیش حرف می زدن باهامون. اونها هم مثل ما بور نیستن ... مثل ما جذاب و خوشتیپ هستن از شوخی گذشته برام خیلی جای تعجب داشت که یه جایی مثل موزه پیکاسو که کلی توریست میاد چرا مامورین حاضر انگلیسی بلد نیستند و خیلی جاهای دیگه هم همینطور اونم کشوری که اینقدر توریستی هست . قطعا تو ایرانی که این همه مهجور هست ملت بیشتر از اونجا انگلیسی بلد هستن. نمیدونم شاید هم یه جور حس نژاد پرستی تو وجودشون هست که دوست ندارند انگلیسی صحبت کنن و یاد بگیرند. توی موزه کلی آثار عجیب و غریب از آقای پیکاسو خواهید دید که حتی خط خطی های این هنرمند بزرگ هم به نمایش دراومده و البته اجازه عکاسی ندارید. من و محمود اولین آثار رو با دقت و آخری ها رو با سرعت دیدیم ... خسته شده بودیم یه کم . ولی فاطمه و امیر حسابی با حوصله و علاقه آثار رو دیدن. در هنگام خروج هم یه فروشگاه تو موزه هست که میتونید کارت پستال و لوازم التحریر یادگاری از این موزه بخرید . من و فاطمه هم چند تا پاک کن و البته دو تا تابلو بزرگ از تصاویر نقاشی های پیکاسو خریدیم که یکیش تصویر گاوبازی و یکیش هم نقاشی به یه سبک خاص از یک زن بود.. قراره قاب کنم بزنم تو خونه .
بعد از بیرون اومدن از موزه تو همون کوچه ها رفتیم یه بستنی خوردیم تو یه کافه کلا 10.5 یورو.
از پیکاسو با تاکسی رفتیم بلندی های مونجوییک (اگه اسمش درست به خاطرم مونده باشه) کمی قدم زدیم. از اونجا هم میشد با تله کابین اومد پایین ولی چون ما میخواستیم مستقیم بریم ساحل "بارسلونتا "رو ببینیم دوباره با تاکسی برگشتیم به سمت ساحل شلوغ و جالب بارسلونتا.
عکس 45:ورودی قلعه بلندی های مونجوییک
عکس 46:نمای شهر از بلندی های مونجوییک
عکس 47:بلندی های مونجوییک
کرایه تاکسی هم 11 یورو شد تا ساحل. بارسلون چند تا ساحل معروف داره که ما تعریف این ساحل رو بیشتر از بقیه شنیده بودم. البته اگر دنبال جای خلوت می گردید انتخاب مناسبی نیست.ساحل خیلی شلوغ و جالبی پر از افراد در حال آفتاب گرفتن و مطالعه بود شبیه بقیه ساحل هایی که تا حالا خارج از ایران دیدم فقط کمی شلوغتر. علی رغم اینکه دو تا لباس شنا آماده کرده بودیم برا شنا تو اسپانیا و فکر میکردیم همه اش تو ساحل خواهیم بود ولی تو بارسلون که اصلا از ساکمون در نیومد تا ببینیم تو قناری چه پیش خواهد آمد.خداییش حیفمون میومد کوچه خیابوناشو ول کنیم بریم تو ساحلها.
محمود رفت تو ساحل قدم بزنه و کمی سیر و سلوک کنه من و فاطمه و امیر تو یه کافه ساحلی نشستیم و چیز کیک و کیک هویج و نوشیدنی خوردیم در مجموع 30 یورو. کلا کافه های توی این ساحل خیلی گرون بنظر میومدن. البته بعد که محمود برگشت خاطرات جالبی داشت که برامون تعریف کرد و کلی خندیدیم.
بعد از ساحل تصمیم گرفتیم با تاکسی برگردیم هتل که چشمتون روز بد نبینه بیشتر از یک ساعت و با عوض کردن سه مکان مختلف جهت گرفتن تاکسی زمان گذاشتیم. اخرش توی یک میدون سه قسمت شدیم و هر کدوم سر یک خیابون جهت تور کردن تاکسی ایستادیم .شلوغ بود و تاکسی کم . محمود که تصمیم گرفته بود پیاده بره هتل همزمان با هم رسیدیم درب هتل و 5.5 یورور کرایه تاکسی دادیم. بالاخره رسیدیم به هتل.
تصمیم گرفتیم ساکهامون رو جمع کنیم که فردا قبل از تحویل هتل کاری نداشته باشیم .
اگه گفتید شب کجا رفتیم... باریک الله: خیابون لارامبلای گرامی البته این دفعه برای خداحافظی رفته بودیم. شب آخر بارسلون بود و میدونستم دلم برای این شهر زیبا تنگ میشه. خیلی شهر دوست داشتنی و جذابی بود برای من.
عکس 50:لارامبلا
عکس 51: رستورانی اطراف لارامبلا
شام هم ساندویچ کباب ترکی خریدیم کلا 27 یورو. که به معده امیر نساخت ولی به معده محمود خیلی ساخت.
هزینه | مقدار | تعداد |
ورودی موزه پیکاسو | 11 یورو | 1 نفر |
کرایه تاکسی | 11 یورو | به ساحل |
بستنی | 10.5 یورو. | 4 نفر |
کرایه تاکسی | 5.5 یورو | ساحل به هتل |
چیز کیک و کیک هویج و نوشیدنی | 30 یورو | 3 نفر(ساحل بارسنولتا) |
ساندویچ کباب ترکی | 27 یورو. | 4 نفر |
دیگه وقت خدافظی با بارسلون رسیده بود... بارسلون شهری بود که براحتی عاشقم کرد.شهری که روح و قدمت و هنر و موسیقی و حتی قدرت و عظمت دیرینش رو میشد هم تو کوچه پس کوچه های قرون وسطی ش نفس کشید هم تو خیابونای مدرن امروزیش... خلاصه اینکه بارسلون شهریست که براحتی میشه عاشقش شد.
جزایر قناری (تنریف)
قبل از رفتن به قناری چند تا نکته بگم:
- اسپانیا برا خرید کشور ارزونی تو اروپا به حساب میاد و می تونید راحت خرید کنید.
- بارسلون معرکه و دوست داشتنیه .... یه حس خوب شبیه شیراز به آدم دست می ده....
- چون اکثر آدمها شبیه خودمون هستند و بلوند نیستند همه فکر می کنند اسپانیایی هستید و فی البداهه باهاتون اسپانیایی صحبت می کنند.
با پرواز داخلی اسپانیا از بارسلون رفتیم تنریف که در ادامه به همراه مادرید می نویسمش.
عکس1: تنریف
با پرواز داخلی اسپانیا از بارسلون رفتیم جزایر قناری (تنریف) و پروازمون حدود 3 ساعت طول کشید.
عکس2: پرواز
جالبه که بدونید جزایر قناری خیلی دور از اسپانیا و نزدیک کشور مراکش هست و مشتمل بر هفت جزیره مجزاست که حتی از نظر سرسبزی و اب و هوا هم متفاوت هستند و ما تنریف رو انتخاب کرده بودیم که بخاطر کوههای دورورش بارونی و سرسبز هست. دیگه اینکه اونجا خبری از قناری نیست و در واقع Canary Island هست که اسم یک نوع سگ آبی هست.
شب بود که رسیدیم تنریف و هوا تقریبا سرد و بارونی . فرودگاه تنریف کوچک بود و تا رسیدن به هتل نیم ساعتی تو را ه بودیم و من هیجان زده منتظر صبح بودم که ببینم این قناری مشهور چه شکلی هست.
بارها رو گرفتیم و رفتیم هتل H10 Tenerife Playa. تنریف جزیره بزرگی هست و ما تو قسمت شمالی جزیره بودیم. هتل بزرگ بود و شیک و منو یاد هتلمون تو گوا هند به نام sandel wood مینداخت.
ولی به جز صبحانه، نفس کشیدن هم تو این هتل پولی بود.در یخچال خالی تو اتاق رو باید پول میدادی باز کنی، در سیف باکس تو اتاق هم همینطور پولی باز می شد ..کتری برقی هم نداشت ولی با کمال احترام شبی 15 یورو بابت کرایه کتری برقی فکستنی می گرفتن که تو مغازه همون کتری برقی رو کلا میشد 15 یورو خریدش.
هتل دقیقا تو نوار ساحلی کنار دریا بود وقتی برا صبحونه میرفتیم تو تراس ویو بسیار دلچسبی داشت و دلت می خواست ساعتها اونجا بشینی. صبح صبحونه بسیارمتنوع هتل رو خوردیم . من که از خوردن پنکیک های عالیش سیر نمی شدم.
عکس3:صبحانه هتل
عکس4: موقعیت تراس هتل و ویو ساحل
رفتیم پایین برا موقعیت یابی و سر و گوشی آب دادن که ببینیم چی به چیه. از رسپشن هتل هم لیست جاها و تفریحات اونجا رو گرفتیم:
عکس7: نماهای اولیه از خیابانها و کوچه های تنریف
در کمال تعجب خیلی جای تفریح و خوش گذرونی نداشت. یه درخت قدیمی ، یه کوه آتش فشان غیر فعال که با تله کابین میشد رفت و یه پارک آبی که ظاهر و معماریش مثل پارک آبی تایلند بود و اینجور که شنیدم صاحبش مال آسیای شرقی هست. راستی شنیدم علت اینکه رنگ ساحل تنریف هم سیاه بود همین کوه آتشفشان بوده.
عکس8: ساحل تنریف
هر کدوم از این بازدیدها بخاطر مسافت دورشون نفری 200-300 تومن درمیومد و بنظر هم چیز جذابی نمیومد که ارزش رفتن داشته باشه.
در حالی که روبروی هتل ایستاده بودیم و مردد بودیم که کودومو بریم و 4 تایی صحبت می کردیم یه زن و مرد میانسال که از کنارمون در حال رد شدن بودن با شنیدن صدای ما، به سمتون اومدن و آقای ؟ که خودش ایرانی بود و خانمش آلمانی خیلی ابراز خرسندی کرد که چند تا ایرانی دیده و نتونسته بود جلو خودش رو بگیره و اومده بود سمتمون صحبت کنه. آقای ؟ خیلی خیلی خوش صحبت بود و یه تاجر موفق بود که تو آلمان زندگی می کرد و هر سال میومد جزایر قناری. کلی با هم حرف زدیم طوریکه حوصله خانم آلمانیش که هیچی از حرفای ما متوجه نمی شد کاملا سر رفت.اینجا بود که آقا؟ کاملا رای ما رو زد و گفت من یه تاجرم و بهتون میگم اصلا به صرفه و ارزشمند نیست که برید دیدن درخت و تله کابین. هر دوشو دیده بود قبلا و اصلا نظرش جلب نشده بود.
عکس9: نمایی از ساحل تنریف
از هم جدا شدیم و یه دوری تو نوار ساحلی زدیم و در حس کردیم با توجه به زمان دو روزه ما واقعا تو خود جزیره هم جذابه میشه به اندازه کافی سرگرم بود و فضا و جو سرگرم کننده بنظر میومد و کلی آدم شاد و شنگول تو خیابون و ساحل دیده می شدند.
عکس11: تنریف
یه دور مغازه های اطراف هتل که نسبت به بارسلون حرف خاصی برا گفتن نداشت را بازدید کردیم. هر چه زمان می گذشت خیابونا پرجمعیت تر می شد.
کم کم و قدم زنان رفتیم طرف ساحل ..
برا رفتن به پارک آبی توی نوار ساحلی یه قطار مثل قطار شهر بازی داشت که می تونستی رایگان سوار شی و تا درب پارک بری.
عکس17:
ظهر شد و رفتیم مکدونالد و ناهارمون کلا 36 یورو شد. همون جا یه سوپر نزدیک هتل بود و فاطمه ضد آفتاب خرید 16 یورو شد.
عکس 18 : رستورانی زیبا در ساحل تنریف
دریا مواج بود و تقریبا کسی برای شنا تو دریا نمیرفت ولی ساحل رو تقسیم بندی کرده بودن و استخر استخر از دریا جدا شده بود که برا رفتن بهشون باید ورودی میدادیم 5 یورو نفری.
نزدیک غروب بود که دوباره بعد از یک استراحت کوچولو زدیم بیرون ... تمام کافه ها و رستورانهای ساحل با صدای کرکننده ای موزیک پخش می کردن و همه آدمهای تنریف که نه همه آدمهای اسپانیا جمع شده بودند بیرون و در حال رقص و پایکوبی.جای سوزن انداختن نبود .
تا چشم کار میکرد جوان و نوجوان در حال حرکات موزون دیده میشد.
دیدن اون همه جوان و نوجوان شاد که تنهایی سفر اومده بودن و روزگار بی غم و شادی رو میگذروندن ناخودآگاه یه مقایسه با آنچه در کشور خودمون داریم به ذهن می آورد.هنوز خاطره اون شب فراموش نشدنی مث رویا تو ذهنم میگذره...
خلاصه که جمعیت ما رو در خود بلعید و تا ساعت یک – دو نصف شب نفهمیدیم کجاییم و چطور گذشت.عالی بود عاالی... اینجا بود که فهمیدم قناری یعنی چی
هزینه | مبلغ | تعداد |
ناهار مک دونالد | 36 یورو | 4 نفر |
ضد آفتاب | 16 یورو | هر کدام |
گوشواره و بدلیجات | 5 یورو | هر کدام |
شب که اومدم خوابیدم با صدای توپ و تفنگ پشت سر هم هراسان از خواب پریدم و مطمئن بودم که دزدای دریایی حمله کردن و با گارد ساحلی درگیر شدن ... جدا از دزدای دریایی سومالی، به داعش ملعون هم فکر میکردم همزمان... نمیدونستم برم زیر تخت یا پشت در قایم شم.قلبم داشت از جا کنده میشد و به این فکر میکردم که تو اخبار ایران میگن 4 تا جوون ایرانی هم در این درگیری کشته شدن .... خلاصه در همین احوالات بودم که محمود رفت پشت پنجره و گفت نگران نباش اینا فشفشه و توپ جشن و خوشحالی.... نمیدونستم خوشحال باشم یا خجالت بکشم یا عصبانی بشم از این همه ترس بیمورد.
صبح روز بعد رو دوباره با صبحانه خوشمزه هتل سپری کرده و رفتیم بیرون تو کوچه پسکوچه ها که فاطمه از یه برند ایتالیایی 2 تا عینک خوشکل خرید و بقیه روز به گشت و گذار تو خیابونهای شهر و لذت بردن از لحظه سپری شد .
عکس25 : کوچه های تنریف
نزدیک ظهر هم که داشتیم برمی گشتیم هتل پیش یکی از زنهای سیاه پوست که همه جای شهر قابل رویت بودند من و فاطمه موهامونو گیس کردیم و کلی کشهای رنگی رنگی به موهامون بستن... من که اینقدر دوسشون داشتم و خوشم اومده بود که تا یک هفته پس از اومدن به ایران نگه شون داشته بودم ولی فاطمه همون شب موقع خواب خیلی اذیت شده بود و بازشون کرد. 10-15 یورو هر کدوممون دادیم.
ظهر که هوا گرمتر شد رفتیم هتل و آماده شدیم بریم یکی از همین استخرها و ابگیرهای کنار ساحل شنا کنیم... ورودی استخرها 5 یورو به ازا هر نفر بود و فقط می تونستی از تختهای اونجا استفاده کنی.... ولی چشمتون روز بد نبینه خععععلی برای من سرد بود و سریع پریدم بیرون... فاطمه کمی شنا کرد و محمود هم بالاخره رضایت داد و اومد بیرون. رفتیم هتل استراحت و کمی دور همی سپری کردیم و به امید شب پرهیجانی شبیه دیشب منتظر شب بودیم..اول وقت رفتیم مک دونالد شام خوردیم که کلا شد 25.5 یورو.
عکس 28: جزیره آرام
هر چه تاریک تر و به شب نزدیک تر می شد تعجبمون بیشتر می شد.جزیره کاملا ساکت، خلوت و آروم بود.
عکس 29: کوچه های آرام
رفتیم همون مکانهای دیشب که مملو از جمعیت بود ولی هیچ خبری نبود . نه اون همه جمعیت اثری ازشون بود نه موزیک های کر کننده نه شور و هیجان وصف نشدنی. یک جزیره کاملا معمولی و کسل کننده.
عکس30: ساحل آرام تنریف در روز بعد
عکس 31: ساحل نه چندان شلوغ تنریف در روزهای بعد
بعدا مشخص شد که اون شب به خاطر یه جشنواره خاص بوده که اینطور شور و هیجان داشته وگرنه جزیره به طور نرمال همینقدر اروم و بی سر و صداست. ادامه شب رو به تماشای زوجهای کهنسال که بسیار حرفه ای و زیبا با هم تو کافه ها می رقصیدند سپری کردیم.
عکس 32: ساحل یک روز معمولی در تنریف
هزینه | مبلغ | تعداد |
گیس مو | 15 یورو | هر نفر |
ورودی استخرهای ساحلی | 5 یورو | هر کدام |
شام مک دونالد | 26 یورو | 4 نفر |
تاکسی فرودگاه | 31 یورو | 4 نفر |
فردا تا ظهر وقت داشتیم و بعدش باید به سمت مادرید پرواز می کردیم. صبح تا ظهر به جمع کردن وسایل و قدم زدن در کوچه خیابونهای تنریف کمی خرید یادگاری و عکسهای یادگاری و خداحافظی با جزیره گذشت.
و با یک تاکسی و معادل 31 یورو هزینه به فرودگاه رسیدیم.
توی مسیر برگشت داشتم با خودم فکر می کردم تصورم از جزایر قناری خیلی خاص تر و هیجان انگیز تر بود .هرچند که به لطف کارنوال شب اول خیلی بیادماندنی شد.
مادرید پایتخت
عکس 33
مادرید پايتخت كشور اسپانيا پر از كاخ هاي مجلل، خانه هاي عظيم، موزه هاي تاريخي و گالري هاي هنري است.
به مادرید پرواز کردیم
عکس 34
و فاصله فرودگاه تا هتل رو با تاکسی که می رفتیم بسیار دل انگیز و جذاب دیدیم ... مخصوصا خیابونی که هتلمون توش بود خیابون معروف و توریستی Gran via هم با معماری کهن ساختمونهای سر به فلک کشیده اش و هم با همه برندهای معروف لباس بغل به بغل همدیگه دلبری می کردند و من و فاطمه نگاههای معنی داری به هم می کردیم و لبخند می زدیم. برند H&M هم که فاطمه علاقه داشت رویت شد که باعث مسرت بیشتر گردید.
عکس 35: اتوبوس hop on hop off و نمایی از خیابان Gran villa
عکس 36: ساختمان معروف خیابان Gran vila
اسم هتلمون Vincci via-66 بود و معماری و دکوراسیون کاملا اروپایی داشت. هتل کوچک تر از دو هتل قبل بود و دو اتاق کنار هم بهمون دادند و در بدو ورود دکوراسیون متفاوت اتاق نظرمون رو جلب کرد... جالب بودند به نظر من.
عکس 37: ساختمان شال به دوش که از پنجره هتل پیدا بود
توی راه پله منتهی به پشت بام هم تصاویر جذاب دیگری از هنرمندان خانم روی دیوار بزرگ چاپ شده بود و روی پشت بام هم مهمانی برگزار می شد.
عکس 38: اتاق هتل در مادرید
باعث خوشحالی بود که اتاقها کتری برقی داشت و ما میتونستیم به این بهانه شب نشینی کوتاهی داشته و کافی میکس بخوریم و لذت ببریم. از در اتاق هم که بیرون میومدیدم آینه قدی داشت که میتونستیم خودمون رو بیشتر برانداز کنیم .
عکس 39: هتل در مادرید
عکس 40: ویو شهر از پشت بام هتل
دم غروب بود که سعی کردیم با استفاده از گوگل مپ و maps me مسیر یابی کنیم و موقعیت هتل و جاهای دیدنی مادرید رو پیدا کنیم و ببینیم کجاها رو میشه پیاده رفت.خیلی از مراکز دیدنی به فاصله نزدیک ما قرار داشتند. از گرن ویا شروع کردیم آخه این خیابون یکی از خیابونای اصلی مادرید حساب می شود که معماری خیره کننده و جذابی داشت و پر از برندهای معروف جهانی و مملو از توریست و عاشقان خرید .
برای مقاصد اول شروع کردیم پیاده مسیریابی کردن و تونستیم باغ Sabatini و Puerta del Sol (دروازه خورشید) و میدان بزرگ (Plaza Mayor)رو به فاصله نزدیک هم و در فاصله 15 دقیقه پیاده روی از هتل پیدا کنیم. آخ که من عاشق این کافه رستورانهایی هستم که ملت تو پیاده رو میشینن و گپ می زنن.
عکس41: مسیر پیاده روی
عکس 42: مسیر پیاده روی
عکس 43: مسیر پیاده روی
باغ Sabatini
اولین جایی که پیاده پیداش کردیم باغ Sabatini خلوت و اروم بود که یک کاخ سلطنتی هم توش خودنمایی می کرد.
عکس 44: میدان نزدیک باغ
عکس 45: اطراف باغ
عکس 46: اطراف باغ
ولی اون چیزی که بیشتر دلبری می کرد پرچینهای ماز تو در تو و پیچ در پیچ بود که کلی سرگرم کننده بود البته اگه نشستن رو نیمکت و چمن و لذت بردن از آرامشش خسته تون کرد. پس از کمی وقت گذرونی با کنجکاوی زیادی که نمیذاشت بیشتر اونجا بمونیم به دنبال کشف محیط مسیر رو ادامه دادیم.
عکس 47: پرچینهای ماز باغ
میدان اصلی شهر (Plaza Mayor)
میدانی بزرگ به نام پلازا مایور در همان نزدیکی هاس که مقصد تمام توریست های مادرید هست و منو بسیار یاد میدان امام اصفهان می انداخت فضای اروپایی ولی با همون حس و حال و مملو از آدم. دور تا دور این میدان سنگفرش شده ساختمان هایی با آجرهای قرمز وجود دارد. است . وسط میدون هم مجسمه شاه فلیپ سوم دیده میشه .
عکس 48: میدان بزرگ پلازا مایور
تمام کوچه های زیبای ورودی به این میدان پر از سوغاتی فروشی هست و قدم به قدم هم گروههای موسیقی خودجوش سرگرم کننده رو میشه دید که فضا رو شاعرانه تر میکنند.
عکس 49 و 50: میدان بزرگ پلازا مایور
تو خود میدون هم پر از کافه و رستورانهای نه چندان ارزان. .
عکس 51
این میدان تبدیل شده به یکی از مراکز مهم مادرید برای جشنها و فستیوالها و زمانی هم که ما اونجا بودیم وسط میدون رو صندلی چیده بودند برای یک همایش در خصوص جغرافیا.
خلاصه با پیدا کردن این میدان، مقصد هر شب ما هم در مادرید مشخص شد و هر چقدر هم که خسته بودیم جزیی از پیاده روی برنامه هر شب ما قرار گرفت.
Puerta del Sol (دروازه خورشید)
دومین جایی بود که پیداش کردیم و اونجا هم مملو از جوانان و توریستهاس همیشه و هر شب در مسیر رفتن به پلازا مایور از اونجا عبور می کردیم و گروههای شبانه آکروباتیک کار و سرگرمی های خیابونی همراه با گروه های موسیقی متعدد کلی حالمون رو جا می آورد.
البته مغازهها و کافههای بسیاری در این خیابون هست که باعث شده میدون سرزنده و پر جنب و جوشی باشه.قبلا هم خونده بودم که دروازه خورشید بهعنوان کیلومتر صفر درمادرید در نظر گرفته شده است یعنی تمام مسافتهای شبکه راهها و مسیرهای ملی اسپانیا از آن اندازهگیری میشود.
روز دوم صبح اول وقت بعد از خوردن صبحانه هتل که البته به پای صبحانه هتل جزیره تنریف نمی رسید زدیم بیرون. کمی هم قبل از خروج با رسپشن هتل که یه خانم جوان اسپانیایی خوش اخلاق بود و انگلیسی رو هم خدا رو شکر خوب حرف می زد خوش وبشی کردیم و راهنمایی های گرفتیم که کجا میشه رقص بومی اسپانیایی یا مراسم گاوبازی رو دید و قرار شد ما انتخاب کنیم و بهش اطلاع بدیم تو رزرو بلیط بهمون کمک کنه.
ما از تعجبمون در خصوص انگلیسی بلد نبودن اسپانیای ها علی رغم این تعداد توریست وارد شده به کشورشون پرسیدیم که پاسخ داد تو سیستم اموزشی نسل جدید به شدت رو آموزش انگلیسی دارن کار می کنن ولی قبلا اینطوری نبوده. البته من به شخصه فکر می کنم نیازی در این خصوص حس نکردن یا سیاست کشورشون به هر دلیل مبنی بر عدم استفاده از زبان انگلیسی بوده به طوری که حتی یک تابلو انگلیسی راهنما در فرودگاه و جاده ها پیدا نمی شد. مثلا در فرودگاه باید حدس میزدین کدام تابلو داره Exit رو نشون می ده یا کدام تابلو در جاده فرودگاه رو نشون می ده.
اتوبسهای hop on hop off
عکس 57: اتوبوس hop on hop off
خلاصه زدیم بیرون و بعد از حساب کتاب و خرید بلیط اتوبسهای hop on hop off مادرید و اینکه بلیط یک روزه اش نفری 17-18 یورو و بلیط 2 روزه اش نفری 25 یورو برای 2 روز کامل میشد تصمیم گرفتیم بلیط دو روزه رو بگیریم. ما از دکه جلو هتل بلیط اتوبوسها رو خریدیم که ایستگاه هم داشت ولی خوب اینم سایت رسمیش هست: https://madrid.city-tour.com/en/hop-on-hop-off
اولین اتوبو س رو سوار شدیم و به سرعت طبقه بالا رو انتخاب کردیم هر چند که آفتاب مستقیم تو فرق سرمون می خورد ولی خوب همون لذت هایی که بالا ذکر کردم نمی ذاشت بریم طبقه پایین زیر کولر بشینیم.
عکس 58: بلیط اتوبوس hop on hop off
این اتوبوسها برای شهرای بزرگ و زمان کم که نمیشه همه مناطق رو دید خیلی خوبن. البته قبلا هم تو مالزی از این اتوبوسها استفاده کرده بودیم .
عکس 59: اتوبوس hop on hop off و خیابانی شبیه ولی عصر تهران
اتوبوسهای مادرید دو تا مسیر مختلف رو داره که با رنگ سبز و آبی از هم جدا شدند یکی مسیرهای مدرن و جدید تر شهر رو میره و یکی مسیرهای توریستی و قدیمی تر.30- 40 تا ایستگاه دارن که مثل مترو تهران تو بعضی ایستگاهها میشه بین خطوط سبز و ابی مسیر رو عوض کرد با همون یک بلیط. نقشه ایستگاههاش رو هم می تونید تو این آدرس ببینید: https://www.isango.com/ActivityLocationMaps/madridmap5852.pdf
شروع حرکت این اتوبوسها صبح از ساعت 9 بود و تا آخرین اتوبوس که ساعت 10 شب بود به هر تعداد دفعه که تمایل داشتیم میتونستیم تو ایستگاههای مشخص سوار و پیاده بشید. همه نقاط دیدنی مادرید هم ایستگاه دارند و با هندزفری های تو اتوبوس به زبانی که انتخاب می کنید توضیحات مسیر و مناطق دیدینی که بهش نزدیک می شد رو می تونید گوش کنید. تقریبا هر ربع ساعت 20 دقیقه یکی از این اتوبوسها رد میشه.
تفاوتش با اتوبوسهای مالزی این بود که اونجا از هر ساعتی از روز که اولین استفاده رو می کردی تا 24 ساعت می تونستی استفاده کنی ولی اینجا بلیط برای همون روز صرفا در نظر گرفته شده بود و چه بهترکه اولین سرویسش رو از دست ندید.
عکس 61: خیابانهای مادرید
طبقه بالای اتوبوس ها روباز بود و کولر نداشت و کمی گرم بود ولی محشر بود لذت تماشای عبور از خیابونهای شهر تو اون ارتفاع.
خیابونهایی که بعضیاش تنگ و پیچ در پیچ و محصور در فضا و اتمسفر اروپای باستانی می شد و بعضی جاهاش کاملا مدرن و به روز و پیشرفته.
عکس 63: اتوبوس hop on hop off و نمایی از ساختمانهای زیبای مادرید
همینطور که سوار بر اتوبوس در شهر می گشتیم دسته دسته صدای موسیقی گروههای جوون رو میشندیم... تو کافه ها و پیاده رو ها آدمها رو در حال اختلاط و گفتگو نظاره می کردیم
عکس 64: اتوبوس hop on hop off و نمایی از کوچه های مادرید
اتوبوس از جلو همون مناطقی که شب اول پیاده رفته بودیم هم گذشت و جلو همه اونا هم ایستگاه داشت ولی ما پیاده نشدیم و رفتیم کمی دورتر و پارک بازنشستگی پیاده شدیم.
پارک بازنشستگیRetiro Park
یه پارک بزرگ و سر سبز با گلهای زیبا بود که توش یه دریاچه مصنوعی هم داشت و میشد قایق پارویی هم کرایه کرد ولی خوب ما نرفتیم برا قایق سواری.
عکس 67: پارک بازنشستگی
رفتیم اونجا و مراسم عکاسی به پا کردیم و کمی قدم زدیم و لذت بردیم.
عکس 68:معمولا از اهالی مادرید هم غیر از توریستها زیاد اونجا میاند.
عکس 69: پارک بازنشستگی
ورزشگاه رئال
از پارک اومدیم بیرون و سوار اتوبوس مذکور و بازم طبقه بالا و شرشر عرق و از رو نرفتن ما .... و رفتیم ایستگاه بعد که در نظر داشتیم وایستگاه ورزشگاه رئال مادرید بود پیاده شدیم. با توجه به تعطیلی لیگ اسپانیا در آن زمان و اینکه تو بارسلون هم ورزشگاه نیوکمپ بارسلون رو رفته بودیم و می دونستیم بریم توش 5-6 ساعت وقت باید بذاریم قید تو رفتن رو زدیم و کمی اون دور ور از سوغاتی های مخصوص رئال مادرید خرید کردیم و با سردرش عکس گرفتیم... کمی هم معطل کردیم شاید کریستیانو رونالدو بیاد رد شه که ناکام موندیم.
عکس 70: ورودی ورزشگاه ریال مادرید
یه دکه بود همون دور ور بود که ازش دو تا کارت پستال خریدیم که اونجا متوجه ارزش و زیباییش نشدیم ولی وقتی اومدیم ایران همه گفتن کاش برا ما هم اورده بودید به قیمت یک یورو هر کدام. کارت پستالها، خانم و آقای اسپانیایی بودن با لباسهایی از جنس پارچه و لباس اسپانیایی.
پیشنهاد می کنم شما بخرید به تعداد زیاد اگه گذرتون افتاد. یادمه چند ساعتی هم بین خطوط سبز و ابی اتوبوسهای هاپ آن هاپ آف به گردش و بازدید از شهر مشغول بودیم یه جا هم نمایندگی ایکیا بود پیاده شدیم و من یه گلدون خریدم و دوباره سوار شدیم و کل شهر رو با اتوبوس دور زدیم و با مادرید آشنا شدیم. آشنایی که اگه به لطف این اتوبوس ها نبود شاید اتفاق نمی افتاد و محدود به چند نقطه خاص می شد فقط.
یه ایستگاه دیگه هم که جمعیت زیادی جمع شده بودند پیاده شدیم که یه موزه بود که نفهمیدیم چی بود ولی فکر کنم موزه هنرهای زیبا بود.
عکس 73:حوالی موزه هنرهای زیبا
و کنارش این خانم قهوه فروشی سیار توجهم رو جلب کرد و یه قهوه خوردم و حالم جا اومد.
عکس 74: دختر قهوه فروش روبروی موزه
همونجا یه نیازمند خوش ذوق دیگه دیدیم که به جای آویزون شدن به مردم و اصرار و دعا و نفرین و ... به این شکل طلب پول می کرد... خلاقیت و نو آوری نیازمنداشون بالا بود خلاصه.
عکس 75: نیازمند خلاق
حوالی غروب با همون اتوبوسها برگشتیم هتل و فاطمه و امیر تور فردا شب تماشای یه گروه رقص فلامینگو رو با کمک خانم رسپشن رزرو کردن.
کمی استراحت کردیم و شب دوباره پلازا مایور و قدم زنان ویزیت کردیم.
معبد دیباد Temple of Debod
فردا صبح باز هم سراغ اتوبوسهای هاپ آن هاپ آف که بلیط دوروزه خریده بودیم رفتیم و به دیدار پارکی که معبد دیباد توش بود رفتیم.
عکس 77: ورودی پارک
دیدن یک معبد باستانی مصری وسط شهر مادرید میتونه خیلی عجیب و جذاب باشه. اینجور که متوجه شدم این معبد بهعنوان هدیهای از مصر به اسپانیا آورده شده.
عکس 78: پارک معبد دیباد Temple of Debod
توی این باغ آرام درست کنار معابد، استخری انعکاس دهنده وجود دارد که برای عکاسی صحنه بسیار زیبایی خواهد شد.
عکس 79: معبد دیباد
کمی که در این باغ قدم بزنید هنرمندان دست فروش را هم مشاهده خواهید کرد که تزیینات دست ساز گردنبند و و گوشواره و ... را به فروش می رسانند.
نمای کلی شهر مادرید را هم از بعضی زوایای باغ که ارتفاع بالاتری دارد می توانید مشاهده کنید. که تو این عکس کاخ سلطنتی هم از دور پیداست.
عکس 80: نمای کلی شهر مادرید از معبد دیباد
بعد از معبد با اتوبوس بعد به کاخ سلطنتی رفتیم.
کاخ سلطنتی (Palacio Real)
تو نت خونده بودم که کاخ سلطنتی مادرید یکی از بزرگترین کاخ های اروپاست که با الهام از کاخ ورسای فرانسه ساخته شده است . جمعیت بسیار زیادی اطراف کاخ قابل رویت بودند .با مشاهده صف طولانی ورودی از رفتن به داخل منصرف شدیم وکمی روی چمنهای روبروی کاخ لم دادیم و به مشاهده نمای بیرونی کاخ و لذت بردن از جمعیت اکتفا کردیم. ناگفته نماند که نمای بیرونی نیز به نوبه خود زیبا و دوست داشتنی است. کمی استراحت کرده و با اتوبوس بعد به سمت دروازه معروف آلکالا رفتیم.
عکس 81: کاخ سلطنتی (Palacio Real)
دروازه آلکالا (Puerta de Alcala)
ایندفعه که سوار اتوبوس شدیم از دور متوجه دروازه آلکالا شدم و پیاده شدیم که باهاش عکسی بگیریم.
عکس 82: دروازه آلکالا
در واقع این دروازه سی متری یکی از معروف ترین نمادهای مادرید است و تصویر آن در بسیاری از کارت پستال ها نیز به چشم می خورد وبه دستور یکی از پادشاهان اسپانیا برای جشن ورود پادشاهان به پایتخت اسپانیا ساخته شده است. همانطور که در این عکس نیز قابل مشاهده است استفاده از مجسمه در بسیاری از ساختمان ها ، کاخها و دروازه ها رایج بوده و به زیبایی آن افزوده است.
عکس 83: دروازه آلکالا
بعضی از مجسمه های به کار برده شده در ساختمانها که توجه منو جلب کرد و ازشون عکس گرفتم رو تو عکسهای زیر می تونید ببینید.
عکس 84 و 85 و 86: مجسمه های زیبا
عکس 87
سالن شهر (City Hall) Plaza de cibeles
ساختمان معروف و زیبای دیگری هست که درست متوجه نشدم به عنوان ساختمان پست یا شهرداری از آن استفاده می شود و ما با اتوبوسهای روباز از کنارش عبور کردیم .
عکس 88
بازار سن میگل (Mercado de San Miguel)
بازار سن میگل بازاری سرپوشیده است که قدمت آن حدودا به صد سال پیش بازمی گرد در سال ۱۹۱۶، نزدیک میدان بزرگ (Plaza Mayor) یک بازار سرپوشیده تاریخی با نام مرکادو د سن میگل ساخته شد و در سال ۲۰۰۹ این بازار پس از سال ها بی فعالیت بودن، با غذاخوری های مدرن و غرفه های مواد غذایی بازگشایی شد. جای جالبی بود تو راهروهای تنگش گروه گروه آدمها در حال خوردن و نوشیدن بودند. از شیرینی و غذاهای دریایی گرفته تا فسد فود و نوشیدنی های مختلف.
عکس 89
پائیا هر چند که از قدیم غذای برنجی والنسیایی به شمار می رود ولی طرفداران زیادی در کل اسپانیا دارد. ظاهرش چیزی شبیه استانبولی خودمون بود و بعضیاشم با برنج سیاه پخته شده بود.
عکس 90 و 91
من از این نوع که در تصویر مشاهده می کنید انتخاب کردم که مرغ و سوسیس توش بود.
اولش چند قاشق بیشتر نتونستم بخورم. اولا که خیلی برنج خشک و نپخته ای بود و در ضمن شور هم بود. متاسفانه خودمو مجبور کردم که تا آخرش بخورم و چشمتون روز بد نبینه دلدرد گرفتم شب آخری.
برای بازگشت به ایران باید ابتدا از مادرید با پرواز داخلی اسپانیایی میپریدیم به بارسلون و بعد از انجا با پرواز ماهان به تهران .
بارها رو تحویل دادیم و توی فرودگاه بارسلون هر چه منتظر ماندیم چمدون اصلی فاطمه که کل خریدها و سوغاتی های این دو هفته توش بود نیومد که نیومد. با کلی حسرت و اعصاب خوردی رفتیم همون فرودگاه دفترهواپیمایی مربوطه فرم پر کردیم و آدرس ایمیل دادیم و بعدش باید سریع میرفتیم سالن ترانزیت برای پرواز تهران و وقت نداشتیم.
عکس 93
رفتیم استارباکس تو این فاصله و یه قهوه خوردیم که اعصابمون آروم شه .
این ایرلاین تو ایران پرواز نداشت و امیدی هم نداشتیم دیگه فاطمه به لباسهایی که کلی با وسواس و سلیقه خریده بود برسه... ولی در کمال ناباوری حدود 10 روز بعد ایمیلی دریافت کرد که ساکش رو پیدا کردن و دارن می فرستن فرودگاه امام و می تونه بره بگیرتش.
قیمت بعضی خوراکیهایی که تو اسپانیا استفاده کردیم رو هم تو تصاویر زیر می تونید ببینید.
یک تجربه:
دوستان در پایان یکی از مشکلاتی که من تو این سفر داشتم و رو براتون می نویسم و توصیه می کنم شما هم در صورت رویایی با مشکلاتی اینچنینی بیخیالش نشین و پیگیری کنید. پروازهای داخلی اسپانیا رو داده بودیم آژانسی که برامون ویزا گرفت رزرو کنه..از قصور و کوتاهیشون و کلی پول اضافه که از ما گرفته بود که بگذریم آخرین پرواز داخلیمون که پرواز مادرید بارسلون بود رو اشتباه کرده بود و پرواز بدون بار گرفته بودن و در کانتر پرواز برای هر چمدون 60 یورو از ما گرفتن در حالی که اگر زمان خرید بلیط با بار می خرید شاید 10 الی 15 یورو می شد هر نفر.
پول رو پرداخت کردیم در فرودگاه و رسید پرداخت از فرودگاه مادرید گرفتیم و بعد که به تهران برگشتیم آژانس زیر بار نمی رفت و من با اینکه چندیدن بار تلفنی و پیامکی با رییسشون صحبت کردم که حداقل مبلغی رو پرداخت کنند وگرنه من پیگیری می کنم توجه نمی کردن ...البته به این خاطر که ما تهران زندگی نمی کردیم و محل کارمون تو جنوب ایرانه تصور نمی کرد که پیگیر باشم. ولی غافل از اینکه من به واسطه کارم تهران زیاد میام ...تو یکی از این تهران اومدنها رفتم سازمان گردشگری تهران و شکایت کردم ازشون. مدارکی هم که می خواستن قرارداد سفر که با مهر آژانس باید باشه (حتما قبل از سفر دقت کنید که قرارداد ممهور داشته باشید) و بلیطها و رسید پرداخت ها بود. بعد از حدود یک ماه نوبت بررسی گذاشتن و دوباره رفتم تهران و در جلسه ای که سه چهار نفر برای قضاوت نشسته بودند آژانس گرامی چنان محکوم شد که کلی اصرار کرد بهم که شکایتم رو کنسل کنم که نام آژانس خراب نشه و پول رو به یورو همونجا درآورد داد بهم.
من قبلا هم مشکلات اینچنینی داشتم ولی پیگیری نکرده بودم.. ولی ایندفعه با اینکه خودم شخصا چمدون کوچک داشتم و تونسته بودم بدون هزینه ببرم تو هواپیما ولی فقط برای اینکه آژانس ها با بقیه مسافرها علی الخصوص غیر پایتخت نشینها این بازی ها رو درنیارن عزمم رو جزم کردم که پیگیری کنم و 180 یورو سه همسفر دیگه هم برگشت به جیبشون.
البته اینم بگم که الان با تجربه امروز اگه بخوام همون سفر رو برم ... ویزا رو خودم میگیرم و بلیط هواپیما رو از سایت "زورق" و هتل رو هم از سایت "مسافر آنلاین" که از هر دو سایت تجربه رضایت بخش خرید برای سفر خارجی رو داشتم خواهم گرفت...